پسری را تصور کنید که در خانواده‌ای پنج نفره به دنیا آمده. او نمی‌توانسته زیاد برای رفتن از خانه صبر کند. نمی‌توانسته به مزیت داشتن فضای اختصاصی‌اش فکر نکند، به اینکه امکانات خاص خودش را خواهد داشت و به اینکه برنامه‌هایش دیگر حول محور کس دیگری نخواهد بود. بعد از قبولی در دانشگاه او از خانواده فاصله گرفت. این دور بودن تنها به حس آزادی و عشق سفر بودن او کمک نکرد، بلکه این فرصت را به او داد تا چیزهایی که قبلا به آن‌ها زیاد اهمیت می‌داد را فراموش کند. او این شانس را پیدا کرد تا بتواند خصلت‌های ویژه‌ای که خانواده‌ و دوستانش را بسیار خاص جلوه می‌دادند، بازتاب دهد. وقتی او به خانه برگشت، احساس کرد که فقط او نیست که حالا قدر اعضای خانواده‌اش را می‌داند، بلکه آن‌ها هم به او مهربانانه‌تر نگاه می‌کنند.
هرچقدر که به پایان دوره‌ی دبیرستان نزدیک می‌شوید معلم‌ها و مشاورهای شما به این مسئله تاکید می‌کنند که چقدر داشتن توانایی برقرارکردن ارتباط با دیگران مهم است. البته که لازم است شما برای دریافت یک کار ارزشیابی شوید، اما اگر توصیه‌نامه‌ای از طرف کسی داشته باشید، احتمال اینکه بتوانید کار خوبی پیدا کنید به شکل تصاعدی بالا می‌رود. ترک‌کردن خانه و رفتن به دانشگاهی در هر جای دیگر، شما را با مردم بیشتری آشنا می‌کند که می‌توانند در آینده به شما در پیدا کردن شغل مناسب کمک کنند.